میخواستم خدا را نوازش کنم !
ندا رسید؛ کودک یتیم را نوازش کن
خواستم دستان خدا را بگیرم !
ندا آمد؛ دستان افتاده ای را بگیر
خواستم چهره خداوند را ببینم !
ندا آمد؛ به صورت مادرت بنگر
خواستم رنگ خدا را ببینم !
ندا آمد؛ بی رنگی عارفان را بنگر
خواستم دست خدا را ببوسم !
ندا آمد؛ دست کارگری را که درست
کار میکند ببوس .
خواستم به خانه خدا بروم !
ندا آمد؛ قلب انسان مومن را زیارت کن
خواستم نور الهی را مشاهده کنم
ندا آمد؛ ازپرخوری وشکم سیر فاصلهبگیر.
خواستم صبر خدای را ببینم !
ندا آمد؛ بر زخم زبان بندگان صبر کن
خواستم خدای را یاد کنم !
ندا آمد؛ ارحام و خویشانت را یاد کن
خواستم که دیگر نخواهم
ندا آمد امورت را به او واگذار کن و برو .
درباره این سایت