شهر بدون مرد، شهر درده
قربون شکل ماه هرچی مرده
قربون اون مردای دلشکسته
قربون اون دستای پینهبسته
مردای ده، مردای کاه و گندم
مردای ده، مردای خوان هشتم
مردای پشت کوه، مثل خورشید
تودلشون هزار جام جمشید
مردای سوخته زیر هرم آفتاب
مردای ناب و کمنظیر و کمیاب
کیسه چپقها به پرشالشون
لشکر بچهها به دنبالشون
بیل و کلنگشون همیشه براق
قلیونشون به راه، دماغشون چاق
صبح سحر پا میشن از رختخواب
یکسره روپان تا غروب آفتاب
چارتای رستمن به قدوقامت
هیکلشون توپ، تنشون سلامت
نبوده غیرگرده گلاشون
غبار اگر نشسته روکلاشون
کلامشون دعا، دعاشون روا
سلام و نون و عشقشون بیریا
مردای نازدار، مرد شهرن
با خودشون هم این قبیله قهرن
مردای اخم و طعنه بیدلیل
مردای سرشکسته زن ذلیل
مردای دکترای حل جدول
مردای نقنقوی لوس تنبل
لعنت و نفرین میکنند به جاده
اگر برن چار تا قدم پیاده
مردای خواب تو ساعت اداری
تازه دو ساعتم اضافهکاری
توی رگاشون میکشه تنوره
تریگلیسیرید و قند و اوره
انگار آتیش گرفته ترمههاشون
همیشه تو همه سگرمههاشون
به زیردست، ترشی و عبوسی
به منشی اداره چاپلوسی
برای جستن از مظان شک ها
دایرهالمعارف کلک ها
بچه به دنیا میآرن با نذور
اغلبشون یه دونه اون هم به زور
پیش هم از عاطفه دم میزنن
پشت سر اما واسه هم میزنن
اینجا فقط مهم مقام و پسته
مردای شهری کارشون درسته !
ابوالفضل زرویی نصرآباد
وطنزپایگاه شعر و ترانه طنز
vatanz_ir
درباره این سایت